مثل شیشه:
به خاطر داری
مرا دیدی و فرار نکردی
اما رنگ رخسارت گریخت
از آن موقع شفاف ماندی
مثل شیشه
از آن موقع شیشه ای
در هواپیما، در قطار
در پنجره ام، در قاب عینکم
حتی در شرابی که نوشیدم
بطری اش از تو بود
از درون تو
به دنیا نگاه می کنم.
چه خوب که رنگ و رویت رفته
وگرنه کور می شدم
فکرت قوجا
ترجمه: رسول یونان