بنظر او صبور می آمد
روحش اما به زور می آمد
توی مشتش جنازه گل بود
چاپ سوم: زنی از گور می آمد
زنی از گور می آمد، کتابش بود
اثرش با خودش،چه جور می آمد
داستانِ زنی که زن نبود و مادر بود
خسته ، شکسته ، با غرور می آمد
از قضا من کتاب را خواندم
دَر خودم؛ من، صبوری شرور می آمد
فهیمه مستفشار
زمستان ۱.۳.۹.۹