بوسه دزدانه 😙:
بیخبر می آیی، این چه رسمی ست، مگر نامِ تو شعر است
یا نسبتی داری با بوسه دزدانه یک خویش ولی در بُن بست
من که آبستنِ شعرم، تو یکباره نیا، در بزن ؛ إِذن بخواه
من تو را میبینم، شعرِ من ، ناپُخته، زودتر از موعد، می آید
راستی دیشب خوابِ خوبی دیدم، فالِ خوبی ، حالِ خوبی
جایِ پایت، عطرت، کاملا حس میشد، بویِ چوبِ دودی
نَپَریدم از خواب، کشیدم خواب را رویِ سَرم، سردم بود
خواب هم نازم کرد و نمازم از قضا، صبح قضا شد با خواب
فهیمه مستفشار